درباره‌ی کتاب شازده کوچولو

خلبانی که در یک بیابان گیر افتاده است، یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که در مقابل او، فردی کوچک و خارق‌العاده ایستاده است. غریبه می‌گوید: «لطفا برای من یک گوسفند بکش» و خلبان متوجه می‌شود که وقتی درک وقایع زندگی بسیار دشوار است، چاره‌ای جز تسلیم اسرار آن شدن وجود ندارد. بدین ترتیب، افسانه‌ی حکیمانه و مسحورکننده‌ای آغاز می‌شود که در آموزش راز آن‌چه واقعا در زندگی از سایر چیزها مهم‌تر است، جهان را برای همیشه برای خوانندگانش تغییر داده است.

centered image



صفحه سوم
صفحه اول